۲۵ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۷:۴۱
 اقتصاد آمریکا به کدام سو می‌رود؟

با وجود نگرانی‌های عمومی از وضعیت اقتصادی آمریکا، اکونومیست معتقد است آنچه کارنامه موفق این کشور را تخریب خواهد کرد، مداخله‌های سیاستمدارانی که در فضایی مسموم سیاست‌گذاری می‌کنند.

فردای اقتصاد: اکونومیست در تازه‌ترین شماره طرح جلدی با عنوان «سوارکاری با ارتفاع بالا؛ درس‌هایی از اقتصاد شگفت‌انگیز آمریکا» منتشر کرده که در ادامه جزئیات آن را می‌خوانید. 
اگر طیف‌های سیاسی مختلف آمریکا سر یک چیز توافق داشته باشند، این است که اقتصاد در هم شکسته است. دونالد ترامپ که تجارت را یک شکست و کشورش را در حال افول می‌دید، با وعده «شکوهمندی دوباره آمریکا» به قدرت رسید. جو بایدن ۲ هزار میلیارد دلار برای بازسازی اقتصاد هزینه می‌کند، به این امید که آن را بهتر بسازد. آمریکایی‌ها نیز نگران هستند. نزدیک به چهار پنجم شهروندان آمریکا در نظرسنجی‌ها اعلام کرده‌اند که وضعیت فرزندانشان بدتر از آنها خواهد بود؛ این رقم بالاترین سطح از زمان شروع نظرسنجی در سال ۱۹۹۰ است، زمانی که تنها حدود دو پنجم آنها چنین انتظاری داشتند. 

ارقام شگفت‌انگیز از اقتصاد آمریکا

چنین نگاه مقطعی به اوضاع، یک داستان موفقیت خیره‌کننده را نادیده می‌گیرد. آمریکا همچنان ثروتمندترین، مولدترین و نوآورترین اقتصاد بزرگ جهان است. 
با معیار آشنای موفقیت اقتصادی شروع کنید: تولید ناخالص داخلی (GDP). در سال ۱۹۹۰ آمریکا یک چهارم تولید جهان را بر اساس نرخ ارز بازار به خود اختصاص داد. ۳۰ سال بعد، این سهم تقریبا بدون تغییر باقی مانده، با اینکه چین توسعه اقتصادی گسترده‌ای داشته است. تسلط آمریکا بر جهان ثروتمند نیز شگفت‌انگیز است. ایالات متحده ۵۸ درصد از تولید ناخالص داخلی گروه ۷ را تشکیل می‌دهد، در مقایسه با ۴۰ درصد در سال ۱۹۹۰. بر اساس قدرت خرید، تنها آنهایی که در دولت‌های نفتی هستند درآمد سرانه بالاتری دارند. متوسط درآمد آمریکایی‌ها خیلی سریعتر از اروپای غربی یا ژاپن رشد کرده است. حتی در می‌سی‌سی‌پی، فقیرترین ایالت آمریکا، درآمد سرانه از ۵۰ هزار دلار فراتر می‌رود که از فرانسه نیز بالاتر است. 
این رکوردها در اجزای رشد هم چشم‌گیر است. آمریکا تقریبا ۳۳ درصد رشد اشتغال نسبت به سال ۱۹۹۰ دارد، در مقایسه با ۱۰ درصد در اروپای غربی و ژاپن. و شاید تعجب آور باشد که تعداد بیشتری از آنها دارای مدرک تحصیلات تکمیلی و فوق لیسانس هستند. درست است آمریکایی‌ها به طور متوسط ساعت‌های بیشتری از اروپایی‌ها و ژاپنی‌ها کار می‌کنند. اما آنها به طور قابل توجهی مولدتر از هر دو هستند.
شرکت‌های آمریکایی بیش از یک‌پنجم اختراعات ثبت‌شده در خارج از کشور را در اختیار دارند که بیشتر از مجموع چین و آلمان است. تمام پنج شرکت بزرگ تامین‌کننده منابع مالی تحقیق و توسعه (R&D) دنیا آمریکایی هستند. در سال گذشته آنها ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده‌اند. مصرف‌کنندگان در همه جا از این نوآوری‌ها در همه چیز از لپ‌تاپ و آیفون گرفته تا ربات‌های چت با هوش مصنوعی بهره برده‌اند. سرمایه‌گذارانی که در سال ۱۹۹۰ معادل ۱۰۰ دلار در شاخص اس‌اندپی۵۰۰ سرمایه‌گذاری کردند، امروز بیش از ۲۰۰۰ دلار دارند، یعنی چهار برابر درآمدی که اگر در جای دیگری در جهان ثروتمند سرمایه‌گذاری می‌کردند.
ممکن است گروهی بگویند دلیل این وضع آن است که آمریکایی‌ها درآمد بالاتر را به هزینه حمایت‌های اجتماعی کمتر کسب کرده‌اند. هزینه‌کرد آمریکا در مزایای اجتماعی، به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی، بسیار کمتر از سایر کشورها است. اما این مزایا اروپایی‌تر شده‌اند و با رشد اقتصاد، حتی سریع‌تر نیز رشد کرده‌اند. اعتبارات مالیاتی برای کارگران و کودکان سخاوتمندانه‌تر شده است. بیمه درمانی برای فقیرترین افراد، به ویژه در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، گسترش یافته است. در سال ۱۹۷۹، مزایای اجتماعی به یک سوم درآمد فقیرترین آمریکایی‌ها می‌رسید، اما سال ۲۰۱۹ این مزایا به دو سوم درآمد آنها افزایش یافت. به لطف این، درآمد برای یک پنجم فقیر آمریکا از سال ۱۹۹۰ تا کنون ۷۴ درصد افزایش یافته است، بسیار بالاتر از بریتانیا.

درس‌های پیشرفت اقتصادی آمریکا برای دنیا

برای کل جهان، عملکرد بهتر آمریکا در مورد چگونگی رشد درس‌های مهمی دارد. یک درس این است که اندازه مهم است. آمریکا از مزیت بازار مصرف بزرگی برخوردار است که هزینه‌های تحقیق و توسعه را سرشکن می‌کند، و بازار سرمایه عمیقی که از طریق آن تأمین مالی به سادگی انجام می‌شود. فقط چین و شاید روزی هند می‌توانند به چنین مقیاسی ببالند. کشورهای دیگر به دنبال تقلید از آن هستند. اما حتی اروپایی‌ها که برای تبدیل شدن به یک بازار واحد واقعی تلاش کرده‌اند ناکام ماندند. زیرا تفاوت در قوانین ورشکستگی و شرایط قرارداد، همراه با انواع موانع نظارتی، مانع ارائه خدمات در سراسر مرزها توسط بانکداران، حسابداران و معماران شده است.
اندازه و کیفیت نیروی کار نیز مهم است. آمریکا دارای جمعیت جوان‌تر و نرخ باروری بالاتر نسبت به سایر کشورهای ثروتمند بود. ممکن است این مشکل در جاهای دیگر به راحتی برطرف نشود، اما کشورها حداقل می‌توانند از سهم بالای جمعیت مهاجران آمریکا الهام بگیرند، که در سال ۲۰۲۱ حدود ۱۷ درصد از نیروی کار آن را تشکیل می‌داد، در مقایسه با کمتر از ۳ درصد در ژاپن پیر.
درس دیگر ارزشمند بودن پویایی است. راه‌اندازی یک تجارت در آمریکا آسان است، همانطور که ورشکستگی و بازسازی مجدد آن آسان است. انعطاف‌پذیری بازار کار به اشتغال کمک می‌کند تا با الگوهای تغییر تقاضا سازگار شود. در حال حاضر بسیاری از کارگران آمریکایی که در آغاز سال از آلفابت (شرکت مادر گوگل) و سایر شرکت‌های فناوری بزرگ اخراج شده‌اند، مهارت‌های مورد نظر خود را در جای دیگری به کار می‌گیرند یا کسب‌وکار خود را راه‌اندازی می‌کنند. در مقابل، در قاره اروپا، شرکت‌های فناوری هنوز در حال مذاکره بر سر اخراج هستند.

درس‌های اقتصادی برای آمریکایی‌ها

آمریکایی‌ها باید نسبت به عملکرد اقتصادی اطمینان داشته باشند. اگر تاریخ راهنما باشد، استانداردهای زندگی برای نسل بعدی همچنان بالا خواهد رفت، حتی با وجود هزینه‌هایی که برای کربن‌زدایی باید انجام شود. با این حال، نقاط تیره‌ای نیز وجود دارد. طبقه متوسط شاهد افزایش درآمدی کمتر از فقیرترین و ثروتمندترین طبقه بوده است. گروهی از مردم در روزهای سختی قرار گرفته‌اند. سهم مردان آمریکایی در سن کار که سر کار نیستند سال‌هاست که در حال افزایش است و بیشتر از بریتانیا، فرانسه و آلمان است. امید به زندگی در آمریکا نیز به طرز شرم‌آوری از دیگران در جهان ثروتمند عقب است که عمدتا به دلیل تعداد زیادی از جوانان که در اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر یا خشونت با اسلحه جان خود را از دست می‌دهند است. هنگامی که اقتصاد به طور کلی در حال رشد است، مقابله با چنین مشکلاتی باید آسان‌تر باشد. اما سیاست مسموم آمریکا به این روند کمکی نمی‌کند.
هرچه آمریکایی‌ها فکر کنند اقتصاد آنها یک مشکل است که نیاز به حل شدن دارد، احتمال آنکه سیاستمداران آمریکایی روند اقتصاد در ۳۰ سال آینده را به هم بریزند، بیشتر می‌شود. اگرچه باز بودن اقتصاد آمریکا برای شرکت‌ها و مصرف‌کنندگانش رفاه به ارمغان آورد، هم آقای ترامپ و هم بایدن به حمایت‌گرایی و بستن اقتصاد روی آورده‌اند و سیاست مهاجرت مسموم شده است. یارانه‌ها می‌توانند در کوتاه‌مدت سرمایه‌گذاری در مناطق محروم را تقویت کنند، اما انگیزه‌های بازار برای نوآوری را کاهش می‌دهند. در درازمدت، آنها همچنین لابی‌های بیهوده و تحریف‌کننده را تقویت خواهند کرد. ظهور چین و نیاز به مبارزه با تغییرات آب و هوایی، هر دو آمریکا را با چالش‌های جدیدی مواجه می‌کند. بنابراین، اکنون دلایل بیشتری وجود دارد که آمریکا آنچه باعث اجرای طولانی و موفق رشد اقتصادی شده است را به یاد بیاورد.

 اقتصاد آمریکا به کدام سو می‌رود؟

برچسب‌ها

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha